مرا با آدم و عالم چکار است؟
مرا با حورالعین و روضه(بهشت) ولیلا و چون مجنون چکار است؟
من آن پیرم ...
من آن گوژ پشت دلگیرم...
به دل آهی ..
و بر چشمان بیمارم، روان است سیل اندوه نگاری
دلم تنگ است .دلم تنگ است
نمی دانم ...!
به دل تیمار و بیهوشم ، مگر هم پنبه بر گوشم ؟!
آه ..آه ازین غمکده
پس کجاست آن مرهم روح و روانم ذکر .. یا هـــو..
ننال ای دل ...
به خود بنگر....به نای خفته و معشوقه بازاری (دل) بی سامان مردم هیچ، منگر.
تویی عاشق ، تو را بادا به مجنونی ِآن معشوق ...
نه دردی در دلت باد و نه در گوش و تن و جان ..به خود آ و
دل مشتاق خود را هیچ ، به نای این و آن منشان.
یا حق
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب