دیشب مدینه بودیم و می گفتی و می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه ،رو دستت آروم خوابیدم
بابا نگو خواب می دیدم!
دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
وای بازم خواب می دیدم!
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
بابا اینم خواب می دیدم!
دیشب میون دفترم ،برای داداش اصغرم
عکس عموم رو با علم کنار دریا کشیدم
نگو بازم خواب می دیدم!
یه شب جا موندم از همه ، به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم.
کاشکی اینم خواب می دیدم!
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب