گفته بودم که نپرس ز گناهم
گفتم و شدم شرمنده ی نگاهت
گفته بودم گر بگویم گناهم
دگر نتوانم ببینم پاکیت را
گفته بودم بگذار بماند در نهان
باشد بین من و پروردگار
ولی پرسیدی تو خطایم
سرافکنده کردی خدا را
سنگین است بار این نگاهت
دگر بالا نیاید سر و نگاهم
چه کنم که کمر خم گشته
از شدت نگاهه نازت
قسم خوردم که نکنم نگاهت
از خجالت و شرم گناهم
خدایا همچنان در قلبمی
دیگه کم اوردم ببخشید نتونستم این شعر را تکمیل کنم
میگن خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است
اینو به یکی گفتم میدونی چی گفت بهم؟
گفت پس خدا غم است آخه اون خیلی غم داشت
رفتم به وبه یکی دیگه نوشته بود عشق خداست
مات مبهوت از تعریف هایی که از خدا میکنن
واقعا خدا چیست
پول/عشق/غم.ماشین/خونه.زن یا بچه
اینم نظر من
خدا خداست
انی جاعل فی الارض خلیفه
همانا ما انسان را چانشین خود در زمین قرار دادیم
چند صباحی گناهی داشتم که شرمم میشه از خودم و نباید به کسی اینو میگفتم
چرا که جانشینی خدا را زیر سوال برده بودم
باشد که به اعتماد خدا خیانت نکنیم از بندگان صالح و پاک خدا باشیم
مرسی
نظرات شما عزیزان: