تنم از حادثه خسته دلم از غصه شکسته
یه مسافر غریب ام راهی یه راه دورم
ناجی شکسته بالم که توئی تنها نشستی
ای که واسه خاطر من دل مردم و شکستی
پُر بغض و گریه بودم تو رسیدی تا بخندم
واسه پیدا کردن تو دل به جاده ها می بندم
راهیه یه کوره راهم کوله بار عشق و بستم
دیگه از خودم بریدیم دیگه از آینه خستم
توئی کعبه وجودم دور چشمه تو گشتم
نکن از دلم گلایه باید از تو می گذشتم
می خوام این عشق قشنگ از نگاهت پس بگیرم
نمی خوام مثل پرنده توی این قفس بمیرم
ای نگاه آبی ناز کاش تو مهربون نبودی
میون این همه آدم تو یه همزبون نبودی
لحظه گذشتن از تو آخرین لحظه دیدار
واسه تو از تو گذشتم همین و میگن یه ایثار
شعر محمود صفاری
نظرات شما عزیزان: