نکنه که من بمیرم من هنوز آرزو دارم
آرزوهایی که تنها ، توی خواب بهش رسیدم
مثل او خوابی که دیدم
سیب همسایه رو چیدم
توی مزرعه دویدم
غرق شدم تو موج دریا پر زدم تا اوج ابرا رفتم اون بالای بالا
سرما خوردم زیر بارون گریه کردم توی چشمای خیابون
یا همون آرزوهایی که تو خوابمم ندیدم
طعم شیرینشو هیچ جا نچشیدم
مثل بودن تو حبابی
زدن عینک آبی توی روز آفتابی
روی قله داد کردن
دلامونو شاد کردن
بی هوا فریاد کردن
مرده های بینوا رو یاد کردن
یا که از همه مهمتر
تو رو دیدن تو رو دیدن
شکل چشماتو روی کاغذ آسمون کشیدن
آبنبات چوبی خریدن روی جدول خیابونا پریدن
به تموم آرزوهام یه شبه ، یه جا ، رسیدن ...
نکنه که من بمیرم!!!
(کرشمه ، وقتی خیلی کوچولو بود )
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب