هروقت دلم میگیرد میروم سراغ نامه هایش یادگاری هایش آنها را هم میبوسم وهم می خوانم وقتی در این دنیا تنگ وتاریک گم میشوم به سراغ نامه هایت می روم وآنها را میخوانم آنها چیزهایی به من یاد میدههند که یادآور شوند که دست به خیانت نزنم وآن کار حقیر وزشت را که نامش خیانت است را فراموش کنم هر آدمی باید پناهگاهی داشته باشد تا گاهی به آنجا پناه ببرد و اسوده بگیرد پناه گاه روح من خیابانهایی هستند که خاطرات تورا به یاد من می آورد دلم می خواهد درمیان غم ها شنا کنم غروب را از آن خودم کنم هرکی ازراه میرسد میگوید کمتر ازغم وغصه بنویس من مینویسم تا بتوانم پاره ای اززیبایی تورا به رخ همگان بکشانم دلم پر از خاطرات توست.
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب