درویشی چیزی می خواست. آن صاحب دکان .دفعش گفت که:
-حاضر نیست!
گفتم:
این درویش.عزیز بود.چرا بدو چیزی ندادی؟
گفت:
-خداش روزی نکرده بود.
گفتم:
-خداش روزی کرده بود. تو منع کردی!
(شمس تبریزی)
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب
درویشی چیزی می خواست. آن صاحب دکان .دفعش گفت که:
-حاضر نیست!
گفتم:
این درویش.عزیز بود.چرا بدو چیزی ندادی؟
گفت:
-خداش روزی نکرده بود.
گفتم:
-خداش روزی کرده بود. تو منع کردی!
(شمس تبریزی)
نظرات شما عزیزان: