ساخت تندیس راه هشتم
ساخت تندیس راه هشتم
 

 

 

 

 

                     تمرین تقدس 

                     باز شناسی بعضی از زیبایی های فیلم  "دختر سامری "

                     ساخته ی کیم کی دوک           

                                                       نوشته ی آنا شکرالهی

 

 

در جهان متن فیلم دختر سامری ( فداکار ) با فرض ها و زیر ساخت های متاخر بر تجربه ( هم سو با نگاه مرلوپونتی ) معلول های تازه و بلافصلی را درک میکنیم که با دلالت های تاریخی بیرون از متن فیلم کاملا در تضادند. متن چنان خود بسنده و پویا ست که موفق می شود مفهوم قداست را با ابزارهایی تولید کند که تا پیش از این بر خلاف مفهوم قداست دلالت می کردند و این باز پیدایش معنای اولیه در طبیعت مشروط به فراموش کردن روابط غیر اصیل است ( همان طور که کانت در توضیح جدایی امر زیبا از اخلاق مطرح می کند) و البته  در این دگرگونی دلالت های  امر قداست ، هیچ قضاوتی در کار نیست و دیالکتیک آزاد موجود در متن باز تولید آن را به عهده می گیرد.در یک واکاوی وابسته به بینامتنیت با چهره ی مسیحایی خندان دختری روبرو میشویم که سیلی های سخت خورده است اما همچنان نوید رستگاری می دهد.این جدایی ناپذیری مذاهب ، عرف  و  تلقی های شخصی مارا به دنیای ویژه ای می خواند.

محتوا و فرم تا آن جا جدایی ناپذیرند که نمی توان نقشه ی مجرد و عینی یک انگیزه ی رفتاری مثل خشونت و یا برانگیختگی را از میان مشارکت عناصر یک نما بیرون کشید بلکه دریافت های دامنه دار حسی فقط با درک شبکه ی فعال یک نما میسر می شود و این دیالکتیک موثر ، دقیقا کاری است که هنر معاصر سینما در این فیلم با تمام توانش به آن نزدیک می شود .

از سوی دیگر کنش ها و واکنش های در هم تنیده ی شخصیت ها ، آن ها را به سمت یک کل تفکیک ناپذیر پیش می برد . شخصیت ـ انسان ها در عین حال که هر کدام ویژگی های مستقل و ویژه ای دارند انعطاف پذیر و قابل تغییرند ودر جریان کشمکش های درونی شده ی فیلم ، درهم اثر می کنند.

به موازات شخصیت های انسان ، عناصر و شخصیت های دیگر در ساختن جهان یکه ی متن فیلم بسامد بالایی دارند. کلیه ی شخصیت ها پیوسته در حال پاس دادن تکه های روایت به یکدیگر هستند و هر بار که نوبت بازی به دیگری میرسد باید برای ادامه دادن ضربه ی متفاوتی  به توپ بزند چون  این توپ همان توپ قبلی نیست و درست با همین روش ، عناصر بازی٬ مانع ازبیش از حد ماندن روایت در خدمت یکی از عناصر و همچنین پرتاب شدن متن به بیرون از مختصات ویژه اش  می شوند.از جمله ی این عناصر فضاهای متشکل از مواد خام طبیعت و گاه مصنوعات و رنگ هاست که در تکامل صورت شخصیت ها مشارکت فعال دارند به نحوی که در پس زمینه ی شخصیت های انسان هیچ مکان مجرد و جدامانده ای قابل شناسایی نیست . اشیا و فضاها نه تنها در ساختن فرم سهم دارند که از نظر پیش بردن ساختمان محتوایی فیلم منفعل نیستند .

پخش شدن مسئولیت ارتکاب یک اثر هنری میان تمام عناصر حاضر در فیلم نوعی آزادی و  دیالکتیک را در تک تک اجزا آن بازتاب می دهد.

علاوه براین تعبیه ی فضاهای خالی و بکر در پیکره ی فیلم این امکان را به مخاطب می دهد که برداشت و کنش مستقل خود را در ارتباط با روایت اعمال کند و همه ی اینها قابلیت تبدیل شدن به ارگانیسمی زنده و پویا را به کالبد فیلم تزریق میکنند.

فیلم دختر سامری با تن ندادن به گزاره های حتمی ، اجازه ی وارد شدن گفتمان ها و موقعیت های بیرون متنی را نیز فراهم می کند و تا حد یک نقطه ی گذار و یک دستاویز صرف فرصت های خوانش را بارها تجدید می کند و بنابراین از بینش مدرن که ارزش هنری را فقط در خود ابژه می دید و متن های گسسته از آن را فاقد این توانایی که بتوانند ارزش درونی یک اثر را متجلی کنند ، جلوتر می آید و خوانش پست مدرن را که ارزش هنری را در مجموعه موقعیت ها و متون متقدم و متاخر می داند میسر می کند.

از نکات نامنتظر و ویژه ی دیگر این فیلم نگاه فراجنسیتی اش به انسانهاست . شخصیت متنوع ( دو قسمی و چه بسا چند وجهی ) دختر که نیمی از آن پیرو  نیم دیگر آن است و قصد دارد به گرد پای انسان رستگار در خودش برسد تقدس را به زعم یک زن تمرین نمی کند بلکه با رنجهای انسانی و خالصش پیش می رود و مسائل منحصر به فرد ِ زن مطرح شده در فیلم فقط در حد انتخاب یک مصداق از میان مصداق های دیگر است و موضع ضعیف اغلب مردهای این فیلم نیز قصد ندارد کاستی را به جنسیت مرد به طور کلی تعمیم بدهد . پدر که در تکامل با شخصیت دختر و دوست دخترش به عنوان راس یک مثلث وارد ماجرا می شود انسانی است که از انسان دخترش حمایت می کند و غیر انسانیت مخلّ زندگی دخترش را در یک درگیری درونی که با خودش و دیگران پیدا می کند ، به واسطه ی  نمود بیرونی عمل کشتن یک فرد غیر انسان ، از بین می برد.

و بالاخره این سایه ی هیچ کس است بر دختر سامری که اگر چه حرکت را ابتدا با سرمشقهای پدرش شروع می کند ( سکانس پایانی فیلم ) و توسط سنگ های علامت گذاری شده ی زرد راهنمایی می شود اما به زودی به سمت جاده ی اصلی از نوار ساحلی فاصله می گیرد.

فیلم در نمای پایانی  از رکود و گرفتار شدن به  ایمان قاطع به   تکامل محض شخصیت  سر باز می زند  و او را در مقابل بحران پیش آمده ( خاموش شدن ماشین ) بلاتکلیف می گذارد و این هنوز آماده بودن او برای تعامل با اتفاقات تازه ی بعدی است و گسترش تمام نشدنی شخصیت  و  روایت او.

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: سه شنبه 24 دی 1389برچسب:,
ارسال توسط راه هشتم

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 371
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 371
بازدید ماه : 405
بازدید کل : 1394
تعداد مطالب : 496
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1