بر پیراهنت دست می کشم نبض تو نمی زند پس کجایی نمی بینمت؟؟؟
یادم می آید شعر می سرودم که تو رفتی و همین بهانه ات بود...
روزی خواهی آمد بی بهانه شعر مرا خواهی خواند و بر پیراهنم دست خواهی کشید
نبض من خواهد زد اما مرا نخواهی دید.
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب