جام چهل کلید
گاه اتفاق میافتاد که حمامی ساعتِ باز شدنِ حمام را اشتباه میکرد و زودتر از موقع بوق را میزد و اسباب زحمت فراهم میکرد. میانِ مردم شهرت پیدا کرده بود که اجنه برای فریبِ اشخاص زودتر از موقع بوق میزنند و بدینجهت غالبِ کسانی که میخواستند سحر به حمام بروند جامِ چهل کلید با خود میبردند. این، جامی مسی یا برنجی بود که درونش آیة الکرسی را به خط خوشی حکاکی کردن بودند. دستهی آن سوراخ داست و چهل تکه برنج یا مس را که بر هرکدامشان عبارتِ «بسم الله الرحمن الرحیم» حک شده بود با سیم و مفتولی که از سوراخهای این چهل تکه میگذشت به آن محکم کرده بودند و عقیده داشتند کسی که آن را با خود به حمام میبرد از شرّ اجنه محفوظ میماند. [از مقالهی بیامضایی با عنوان «صبحهای زمستان» در اطلاعات ماهانه: ش ١٠٧، ص ٣٢]
این جام یک ظرفِ مسی زردرنگ است و سخنانِ مقدسی که به فال نیک گرفته میشود دور و برش نوشتهاند، مثل بسمالله ـ که چهل بار تکرار شده ـ یا نام چهارده معصوم؛ و چهل کلید کوچک با زنجیری به آن بسته است. [توضیح ِ هانری ماسه: ج ١، ص ٤٣، ح ٢]
جام برنجی یا مسینی است که بر درون و بیرونش «چهار قُل» و «یاسین» و ادعیهیی کنده شده و چهل کلید که بر هر یک بسماللهی نقر کردهاند بر آن آویزان است. [ع. بلوکباشی: درمان بیمارسها ... کتاب هفته ١٠٢، ص ١٣٦، ح ٩]
این جام سه طبقه دارد که در هر طبقهاش دسته کلیدی (؟) آویزان است و داخل آن که حکاکی شده کلماتی به زبان عربی نوشتهاند ... [م. دانشور: دیدنیها و شنیدنیهای ایران، ج ٢، ص ٢-١٥١]
|| جز آنچه آمده کاربرد دیگر این جام خالی کردن چهل بار آب خزینهی حمام با آن بر سر خود بود به نیّت سفیدبختی زن در روابط زناشویی.
فرهنگ بزرگ سخن
دیاقودا
[معر. از یو.] (اِ.) (قد.) (پزشکی) شربتی از پوست یا دانهی خشخاش که مصرف طبی دارد؛ شربت کوکنار: اگر ... بیداری بسیار بُوَد، دیاقودا بدهندش به وقت خواب. (اخوینی ٣٢٩)
فرهنگ فارسی عامیانه
کَـبّادهی ... را کشیدن
دعویِ احراز مقامی را داشتن، خود را شایستهی مقامی دانستن و برای آن آماده شدن یا کوشیدن: «در سیاست همیشه دخالت میکرد: وکیل و وزیر میتراشید و خودش هم کبّادهی ریاست وزرا را میکشید.» (حاجیآقا، ٤٩) «مأمور تذکرهی صبحی عوض شده و به جای آن یک مأمور تازهی دیگر رسیده که خیلی جاسنگین و پرافاده است و کبّادهی حکومت رشت را میکشد.» (یکی بود، ٣٠)
فرهنگ لغات عامیانه
ملاپیناس
آدم پارهپوره و ژولیده و شوریده رنگ و بدسر و وضع و خسیس طبع. ظاهراً عالت این تشبیه آنست که ملایان یهود کمتر به سر و وضع خود میپردازند.
فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه
ناهشومند.
بیخرد. نابخرد. ز تخمی که کشتی در این رودبار / تر داد ای ناهشومند بار.
فرهنگ امثال سخن
فریاد شغال، وبال شغال است.
هنگامی گفته میشود که شخصی با اعمال و حرکات و ایجاد سروصدا موجب هلاک خود شود چنانکه شغال با بانگ و فریاد، سگان را متوجه خود میکند.
غلط ننویسیم
همه خسته نباشید!
این عبارت ناهنجار که تازگی در رادیو ایران مرتباً تکرار میشود دارای معنای مستتری است که ظاهراً گویندگان از آن غافلاند و آن معنی این است: «فقط بعضی خسته باشید نه همه!» ولی مقصود گویندگان البته این نیست، بلکه میخواهند بگویند: «هیچکدامتان خسته نباشید.» همه به معنای هیچکدام نیست و نباید آنها را به جای هم به کار برد. توضیح آنکه واژهی همه در جملهی مثبت و منفی دو معنای مختلف دارد. مثلاً در این جملهی مثبت: «همهی شاگردها غایباند» همه به معنای «تمامی، کلّیه، مجموع» است، اما در این جملهی منفی: «همهی شاگردها غایب نیستند» دیگر آن معنی را نمیدهد، بلکه جمله به این معنی است: «فقط عدهای از شاگردها غایباند نه همهی آنها»
بنابراین همه (یا: همگی) خسته نباشید عبارت زنندهای است و از استعمال آن باید پرهیز کرد.
نظرات شما عزیزان: