علیرغم ترجمه و چاپ دهها کتاب آموزش فیلمنامهنویسی و همچنین انتشار ماهنامهی «فیلمنگار» هنوز سینمای ایران با مشکل فیلمنامه روبرو است. پس از گذشت سالها این مشکل نه تنها حل نشده بلکه اکنون به یک بحران جدی تبدیل شده است. معضلاتی که وضع ناگوار موجود را رقم زدهاند عبارتند از:
۱. ممیزیها و خطوط قرمز
ممیزیها و خطوط قرمز یکی از موانع عمدهای هستند که نه تنها باعث شکوفایی خلاقیت فیلمنامهنویسان نشدهاند، بلکه هرگونه خلاقیت و ابتکار را در آنها سرکوب کردهاند. نمیتوان انتظار داشت که نبرد ممیزیها و خطوط قرمز با آثار دراماتیک به پایان برسد زیرا قواعد ایدئولوژیکی که در پس ممیزیها و خطوط قرمز است با روح آثار دراماتیک در تضاد کامل است.
۲. فقدان کمپانیهای بزرگ فیلمسازی
فقدان کمپانیهای بزرگ فیلمسازی مترادف است با سینمایی که صنعت به حساب نمیآید. در چنین سینمایی صرف حداقل یک میلیون دلار برای تولید یک فیلم سینمایی به آرزویی محال تبدیل شده است، در حالی که در کشورهای دارای صنعت سینما مثل آمریکا دستمزد یک بازیگر درجه سه نیز بالاتر از این رقم است! طبیعتاً سینمایی که آنقدر ناتوان است که نمیتواند حتی به اندازهی B-Movie ها و فیلمهای اروپایی برای تولید یک فیلم سینمایی هزینه کند، ناخودآگاه برای ادامهی بقا باید دست در جیب سازمانهای دولتی و شبه دولتی کند و چنین حیاتی، حیات انگلوار است. در سینمایی که به جای اتکا به خود، همچون انگل از دیگران تغذیه میکند، به جای کمپانیهای بزرگ فیلمسازی با ازدیاد روزافزون تهیهکنندگان کوتهقامتی روبرو هستیم که برای تولید فیلم بودجههای بسیار ناچیزی را صرف میکنند. وقتی بودجه ناچیز باشد اولین اتفاق ناگواری که روی میدهد کاهش تعداد لوکیشنها و زمان تولید است. کسی که اهل فن باشد درمییابد که این موارد به معنای کاهش غنا و تنوع بصری فیلم هستند. در نتیجه، فیلمنامهنویسان به جای نوشتن داستانهایی خلاقانه و سینمایی مجبور میشوند به نوشتن داستانهای کلیشهای که وقایع آنها در یکی دو آپارتمان، یک خانهی قدیمی حیاط دار، کافیشاپ، بیمارستان و احیاناً بهشت زهرا میگذرد تن بدهند. این فیلمها، ضمن کشتن هرگونه استعداد و خلاقیت در فیلمنامهنویسان، سینما را نیز همقامت آن دسته از تهیهکنندگان کوتهقامت میکند. از این رو، بیشتر فیلمهایی که امروزه در ایران تحت عنوان "فیلم سینمایی" تولید میشوند نه تنها ابعادی به مراتب کوچکتر از پردهی بزرگ دارند، بلکه برای نمایش روی صفحهی تلویزیونهای ۲۱ اینچی هم کوچک هستند و اگر منصفانه قضاوت کنیم، غنای تصویری و عظمتشان در حد نمایش روی صفحهی نمایشگر تلفن همراه است!
با دانستن این حقایق، وقتی به جدول تولید سینمای ایران که در هر شمارهی مجلهی وزین دنیای تصویر منتشر میشود نگاه کنیم، دیگر تعجب نمیکنیم که تعداد فیلمهای در مرحلهی فیلمبرداری تا آمادهی نمایش ۹۳ عدد باشند و ۸۹ فیلم نیز در مرحلهی پیشتولید! اگر این وضع به خاطر اخذ سیاست تولید ۳۰۰ فیلم در سال است که باید گفت سیاست اشتباهی است زیرا کیفیت را فدای کمیت میکند. بهتر است به جای تولید ۳۰۰ فیلم در سال، فقط ۵۰ فیلم با بودجهی آن ۳۰۰ فیلم تولید شود، و با این کار بخش مهمی از مشکلات سینمای ایران و نیز فیلمنامهنویسی حل خواهد شد. زیرا شش برابر شدن بودجهی تولید فیلم (ضمن افزایش دستمزد فیلمنامهنویس و انطباق آن با معیارهای صنعت سینما) دست فیلمنامهنویس را در نگارش داستانهای جذابتر و تازهتر با تنوع و جلوههای بصری فراوان باز میگذارد و طبعاً کارگردان نیز با فراغ خاطر بیشتری میتواند بر غنا و تنوع بصری کار بیفزاید. یعنی اینکه فیلمنامهنویسان ایرانی میتوانند با خیال راحت فیلمنامههایی بنویسند که مشابه داستانهای موجود در «هزار و یک شب» یا «شاهنامه» باشند و چنین چیزی دیگر اضغاث احلام نخواهد بود.
۳. عدم ترجمهی همهی کتابهای آموزشی خوب در زمینهی فیلمنامهنویسی
سید فیلد، رابرت مککی، لیندا سیگر و کریستوفر وولگر از معدود استادهایی هستند که کتابهایشان در ایران ترجمه و منتشر شده است. نباید تصور کنیم که عدم ترجمهی کتابهای سایر استادهای بزرگ فیلمنامهنویسی به خاطر عدم آشنایی مترجمان ایرانی با آنهاست. این عدم شناخت به خاطر تفکر و بینش پایین ناشرهایی است که طی این چند دهه به خاطر سودجوییهای شخصی در ویران کردن فرهنگ و ادب ایرانزمین نقش مهمی را ایفا کردهاند و با رندی هرچه تمامتر با انداختن همهی تقصیرها به گردن افرادی که طی این چند دهه بر صندلی وزارت فرهنگ تکیه زدهاند، به نوعی فرافکنی کردهاند. این ناشرها چون به جز سید فیلد و لیندا سیگر استاد دیگری را نمیشناسند گمان میکنند که تعداد استادهای بزرگ فیلمنامهنویسی از عدد انگشتان یک دست نیز فراتر نمیرود! این تفکر موجب شده تا فیلمنامهنویسان و دانشجویان فیلمنامهنویسی در ایران از بخش قابل توجهی از دانش روز فیلمنامهنویسی در سینمای جهان محروم بمانند.
۴. عدم برگزاری سمینارها و ورکشاپهای فیلمنامهنویسی با حضور استادهای بزرگ فیلمنامهنویسی
واقعاً دعوت از استادهایی مثل سید فیلد، رابرت مککی و لیندا سیگر جهت برگزاری سمینار و ورکشاپ در ایران کار بسیار سختی است؟! طی مکاتباتی که با برخی از استادهای بزرگ فیلمنامهنویسی در هالیوود داشتم متوجه شدم که این افراد برای حضور در ایران و برگزاری موارد فوق الذکر هیچ مشکلی ندارند. به خاطر تحریمها بخش دولتی نمیتواند متولی چنین پروژهای شود و لذا رویای برگزاری سمینارها و ورکشاپهای فیلمنامهنویسی استادهایی مثل سید فیلد، رابرت مککی، لیندا سیگر، مایکل هاگ، جان تروبی، جیمز بانت، ویکتوریا لین اشمیت و ... با همت بخش خصوصی تحقق خواهد یافت. البته بخش خصوصی نباید نگران هزینهها باشد چرا که میتوان با اخذ شهریهی لازم از افراد متقاضی این هزینهها را تأمین کرد.
۵. عدم انتشار نشریات تخصصی متعدد در زمینهی فیلمنامهنویسی
در حال حاضر فقط یک نشریه در زمینهی فیلمنامهنویسی در ایران منتشر میشود و آن هم ماهنامهی «فیلمنگار» است. این ماهنامه نسبت به ماههای آغاز انتشار خود با افت چشمگیری روبرو شده است و اکنون با یک مجلهی تخصصی فیلمنامهنویسی به معنای واقعی کلمه فاصلهی زیادی دارد.
اگر بناست که «فیلمنگار» یگانه نشریهی تخصصی در زمینهی فیلمنامهنویسی باشد که در ایران منتشر میشود، لازم است که سطح کیفی و کمی آن ارتقا یابد. یکی از معایب بزرگ این ماهنامه، فیلمنامهای است که در پایان هر شمارهی آن قرار میگیرد. «فیلمنگار» در چاپ این فیلمنامهها، به خاطر صرفهجویی در تعداد صفحات، فیلمنامه را با فرمت غلط و غیراستانداردی به خوانندگان خود ارائه میکند. کسی هم که تابحال اصل فیلمنامههای خارجی را از اینترنت دانلود نکرده باشد و با فرمت صحیح آشنایی نداشته باشد، به خطا گمان میکند آنچه که در «فیلمنگار» مشاهده میکند فرمت صحیح است و همان را نیز در نوشتن فیلمنامههای خود به کار میگیرد.
۶. ضعف مراکز آموزش عالی و مدارس سینمایی در زمینهی آموزش فیلمنامهنویسی
واقعاً معلوم نیست در مراکز آموزش عالی و مدارس سینمایی که در آنها فیلمنامهنویسی تدریس میشود چه میگذرد که از تربیت فیلمنامهنویسان خوب ناتوان و عاجزند. در مدارس سینمایی با افرادی روبرو هستیم که قادر نیستند به درستی فیلمنامهنویسی را آموزش دهند زیرا این حضرات هیچگاه به خود زحمت نمیدهند با تهیهی کتابها و مجلات جدید خارجی در زمینهی فیلمنامهنویسی و جستجو در سایتهای انگلیسی حاوی مطالب آموزش فیلمنامهنویسی دانش خود را ارتقا دهند. به همین خاطر، این افراد حداقل چهار پنج دهه از سینمای روز جهان عقب هستند و دانشجویانی که نزد آنها آموزش میبینند راه به جایی نمیبرند. در این کلاسها، به روخوانی چند بخش از کتابهای سید فیلد و فیلمنامههای کوتاهی که دانشجویان نوشتهاند اکتفا میشود. خیلی هم در برگزاری این کلاسها خلاقیت صورت گیرد، قبل از شروع کلاس یک فیلم خارجی برای دانشجویان نمایش داده میشود! در مراکز آموزش عالی نیز وضع به مراتب بدتر است. استادهایی که در این مراکز تدریس میکنند مثل همتایان خود در مدارس سینمایی حداقل چهار پنج دهه از سینمای روز جهان عقب هستند و به همین خاطر مطالب مندرج در کتابها و مقالاتی که طی این یک دههی اخیر ترجمه و منتشر شدهاند را نفی میکنند. چرا؟ چون به دلیل دانش کم و عقب بودن از سینمای روز جهان، اطلاعاتی را به دانشجویان منتقل میکنند که با اصول سینمای صنعتی و نیز مطالب این کتابها در تضاد کامل است. لذا دانشجویان سر کلاس این استادها مطالبی را میآموزند که نه تنها به درد فیلمنامهنویسی نمیخورد، بلکه هرگونه ذوق و قریحهی داستانگویی را در آنها میکشد.
۷. کارگردانهایی که میخواهند هم فیلمنامهنویس باشند، هم تهیهکننده و هم تدوینگر
یکی از بزرگترین معضلاتی که پیش روی سینمای ایران است و مسبب درگیریها و اختلافات صنفی فراوان شده، حضور کارگردانهای تمامیتخواه و البته خودخواهی است که به جز خود به هیچ چیز دیگری نمیاندیشند. اینها علاوه بر اینکه میخواهند تهیهکننده و تدوینگر باشند، میخواهند که نگارش فیلمنامه را نیز خود بر عهده بگیرند و اگر رویشان شود همزمان طراحی صحنه و لباس، چهرهپردازی، فیلمبرداری و ایفای نقش اصلی را نیز بر عهده میگیرند تا به خیال خام خود «فیلمساز مؤلف» قلمداد شوند. اما این تمامیتخواهی به خاطر «فیلمساز مؤلف» بودن نست، بلکه صرفاً بهانهای است برای پر کردن هرچه بیشتر جیبهای این آقایان! این معضل بیشتر از هر چیزی به فیلمنامهنویسی و جایگاه آن در سینمای ایران لطمهی جدی وارد کرده و باعث شده که فیلمنامهنویسان در سینمای ایران به ستمدیدهترین و مورد سؤاستفادهترین صنف در سینمای ایران تبدیل شوند. کسی که کارگردان است باید به تنها وظیفهی خود که کارگردانی است مشغول شود و با سرک کشیدن به حوزهی اختیارات تهیهکننده، فیلمنامهنویس و ... پایش را از گلیم خود درازتر نکند. در چنین وضعیتی است که فیلمنامهنویس میتواند با آسودگی خاطر تمام حواس و انرژی خود را صرف نگارش فیلمنامههای خوب نماید.
۸. کمبود سایتهای تخصصی در زمینهی فیلمنامهنویسی
تعداد سایتهای تخصصی فارسیزبان در زمینهی فیلمنامهنویسی به انگشتان یک دست نیز نمیرسد و متأسفانه هیچکدام از آنها مثل وبگاه «میوز خلاق» در ارائهی مطالب مفید، به روز، و جدید در زمینهی آموزش فیلمنامهنویسی موفق نبودهاند. استقبال علاقهمندان به فیلمنامهنویسی از مطالب آموزشی مندرج در «میوز خلاق» و برخی پیشنهادهای دوستان موجب شد تا به روند انتشار مطالب آموزش فیلمنامهنویسی در «میوز خلاق» خاتمه دهم و این کار را در وبسایت جدیدی به نام «همه چیز درباره فیلمنامه» ادامه دهم. دلیل اخذ چنین تصمیمی، این بود که این مطالب آموزش فیلمنامهنویسی در دسترس عموم ـ به خصوص سارقان مطالب ـ قرار نگیرد و کاربران خاصی که حق اشتراک پرداخت کنند قادر به خواندن مطالب آموزشی باشند. اگرچه سایت جدیدی هم با نشانی www.filmnameh.com راهاندازی شده است، اما با اینکه سایتی دولتی به نظر میرسد (چون نشریهای دولتی به تبلیغ آن اقدام کرده) گمان نمیکنم که در یک رقابت سالم بتواند حریف «همه چیز درباره فیلمنامه» شود.
نظرات دیگران
علیرضا کاظمیپور (فیلمنامهنویس): عدم تغذیه از ادبیات و آثار نویسندگان ایرانی یا خارجی یا نداشتن ادبیاتی قدرتمند برای تغذیه فیلمنامه نویسان و نبود زمینه های لازم برای رشد و خلاقیت نویسندگان تازه کار و در نتیجه سرخوردگی آنها.
پ.ن. دوستان عزیزی که این مطلب را خواندند و نظر دادند، در نظرهای عمومی و بیشتر در نظرهای خصوصی به جدی نگرفتن اقتباس از ادبیات و تئاتر، و نیز به بیتوجهی برخی تهیهکنندگان به کیفیت فیلمنامه و داستان جذاب اشاره کردهاند. تمام این موارد فقط و فقط به خاطر "فقدان کمپانیهای بزرگ فیلمسازی" است که در این متن به آنها اشاره کردم. اگر کمپانیهای بزرگ فیلمسازی داشته باشیم، بساط تهیهکنندگان خردهپا و فیلمهای شانه تخم مرغی برچیده خواهد شد.
نظرات شما عزیزان: