مولانا در قصه ي مِري كردن روميان با چينيان در علم نقاشي و صورتگري چنين حكايت مي كند كه هريك از دو گروه مذكور در محضر پادشاه ادعا مي كنند ، از آن ديگري هنرمندترند و مهارت بيش تري دارند.
چينيان گفتند ما نقاش تر روميان گفتند مارا كرّ و فر 3481 / 1
وسلطان تصميم مي گيرد ، براي روشن شدن حقيقت آن دو گروه را بيازمايد . دو خانه در مقابل هم به آن دو گروه مي سپارد تا هر گروه هنر خود را به نمايش بگذارد . چينيان هر روز از خزانه ي شاهي رنگ هاي متنوع و گوناگون مي گرفتند و با هنر نقاشي خود در و ديوارهاي خانه را مي آراستند. و روميان پرده ها ي خانه را انداخته بودند و در و ديوار ها را صيقل مي زدند و زنگار از آن مي زدودند. تا آن جا كه همه جاي خانه چون آينه شفاف و صيقلي شد و قابليت انعكاس تصوير پديده ها و اشيا را يافت . چينيان پس از اتمام كار ، شادمان شاه را به تماشا فرا خواندند . شاه در خانه نقش هاي زيبايي ديد كه هوش و عقل از سر مي ربود.
شه در آمد ديد آن جا نقش ها مي ربود آن عقل را و فهم را 3493 / 1
پس از آن نوبت روميان رسيد كه هنر خويش را نشان دهند . روميان پرده ها را برانداختند و
عكس آن تصوير و آن كردارها زد بر اين صافي شده ديوارها 3495 /1
آن همه تصاوير زيبا كه چينيان نقاشي كرده بودند ، در آينه اي كه روميان ساخته بودند منعكس شد. بي شك آن نقش هاي زيبا در آينه ي كردار روميان زيبا تر مي نمود و جلوه ي بيش تري داشت. مولانا از روميان اهل باطن و از چينيان اهل ظاهر را اراده مي كند و چنين نتيجه مي گيرد :
روميان آن صوفيانند اي پدر بي زتكرار و كتاب و بي هنر
ليك صيقل كرده اند آن سينه ها پاك ز آز و حرص و بخل و كينه ها 34 و 3497 /1
آري ؛ آن جا كه آسمان و زمين گنجايش پذيرفتن نور الهي را ندارد ، دل پاك و صافي شده از هر رنگ و ريا قابليت انعكاس انوار الهي را دارد.
نظرات شما عزیزان: